۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

already seen


برای رهایی از این سطرهای سترون تنهایی ،
تا مادیان سرخ
برقصد
شیهه ی اسب مست بالدار دیگری الزامی است
می شنوی؟
دسته ی سیاهپوشی از کلاغان دوردست
بی غریو تازه خبری در منقار
زخم را در صدای قارقارشان
می توان شنید
و چند لحظه بعد
خون...!
گوش ها به قدر آسمان ،خراش خورده اند
.
.
شیهه ها ی نر
رقص های ماده
اسب های مست بالدار مرده اند
و کلاغها
روی تارهای زخم خورده ی پرده ی صماخ
زخمه های شوم را چه تیز می کشند