۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

رئال



آبستن تو بود ماه
آن – گاه
که گرگ پوزه اش را به صخره ها می کوفت
دلواپس تو بود راه
طلسم گمشده اش را می جست
سر مدخل هر چاکراه
آن – جا
که باد بویت را بر سر هر چهاراه می شکفت
.
ماههاست که موریانه ها ،نقابت را جویده اند
.
حالا
ماه به تلقیح مصنوعی از نطفه ی زنان سیاهپوست ، پناه برده است
و از راه
چیزی به جز چراگاه نمانددست
و از من
صدای جگر سوخته ای
آه !گاه این زندگی ! چقدر !
آب زیرکاه می شود

۱ نظر:

میثم الله‌داد گفت...

این آهنگ بلاگت من رو تعطیل کرد. کرکره پایین. تعطییییییل.